جلسه چهارم

جلسه چهارم
تبلور عالی حرارت در خورشید را آتش مینامیم. جایگاه آتش بالاست. انرژی (حرارت) بالا رونده است. چه انرژی فیزیکی و چه انرژی معنوی- انرژی معنوی هم بالا رونده و هم بالا برنده است- هرچه انسان دست بیشتری به معنویات پیدا کند، نسبت به مادیات بیتفاوتتر میشود. پس تواناییهای گرم اعم از مادی و معنوی بالا برندهاند. برای هر یک از این عناصر ۵ ویژگی تعریف میکنیم:
۱- موقعیت آن عنصر
۲) ویژگی آن
۳) نفوذ آن در سایر عناصر
۴) کارایی آن
۵- انعطافپذیری آن
آتش یا انرژی یا حرارت:
جایگاه آن که بالاست- در همهی عناصر نفوذ پیدا میکند.
اولین مخلوقات خداوند یک زوج بود. زوج گرمی و سردی. (سند قرآنی دارد)، از گرمیها عالم بالا را آفرید و از سردیها عالم پایین و سفلا را آفرید. هم بالانشینهای فیزیکی گرم هستند و هم بالانشینهای معنوی سیارات گرم بالاتر و دورترند و مخلوقات گرم هم بالاترند. ملائک، اجنه بالاتر هستند.
ابلیس علّت سجده نکردن خود را آتش بودن خود بیان کرد در مقابل انسان که از خاک بود. (استدلال گرمی کرد). جنس جن از آتش است و لذا آنی از گوشهای از دنیا به گوشهای دیگر میرود. (حضرت سلیمان از معاون جن خود خواست که آیا تو تحت بلقیس را میآوری اینجا در پاسخ گفت بله من آنرا میآورم قبل از اینکه از جای خود بلند شوی. (سرعت حرکت، سرعت نور).
آن معاون انسانی که از علم بهرهای داشت (عاصف ابن برخیا) گفت میآورم قبل از اینکه چشم به هم بزنی. (شتاب حرکت علم از جنس ماده بیشتر است.)
مخلوقات آسمانی را از آتش یا گرمی آفرید و مخلوقات زمینی را از سردی آفرید. ویژگی آتش گرم و خشک بود. از برآیند اثر گرمی و سردی دو عنصر دیگر پدید میآید:
اگر گرمی به سردی اضافه شود ابتدا تری به آن میدهد. (سرد وتر) و اگر ادامه یابد خشک میکند (سرد و خشک) اگر سردی به گرمی اضافه شود ابتدا بخشی از گرمی را سردی میگیرد و خشک میشود. (گرم و خشک) باز در ادامه سردی به گرمی اضافه میشود و رطوبت به آن میدهد. (گرم وتر).
(باید با این مقوله بازی فکری زیادی شود.)
مصداق گرم و خشک خورشید
مصداق گرم وتر هوا
مصداق سرد وتر آب
مصداق سرد و خشک خاک
در طب سنتی مجموعه اشیاء هم نسخ را عنصر میگویند. در طب کلاسیک شیء غیر قابل تجزیه را عنصر میگویند. از دل این چهار عنصر اصلی، جدول مندلیف در آمده است.
آتش در بالاست و در همهی عناصر نفوذ میکند و به تناسب میزان نفوذش، کیفیت سه عنصر دیگر را تغییر میدهد. در هر کدام از سه عنصر دیگر بجز آتش اگر بخواهیم حیات پدید بیاوریم نیاز به آتش داریم. آتش عامل حیات است. شتاب حرکت آن از شتاب حرکت بقیه عناصر بیشتر است و به تناسب میزان حرارت، میزان نفوذش بیشتر است. هرچه حرارت بیشتر، نفوذ سریعتر، سرعت حرکت بیشتر. آتش میتوان در تمامی سه عنصر دیگر انعطاف پدید بیاورد.
مثال:
آب:
۱- آب را یک انسان فرض کنید (بلغمی مزاج). هرچه به او حرارت دهید، صمیمیت داشته باشید، محبت کنید، بالا میآید ولی به محض قطع حرارت سقوط میکند به پائین.
خاک: خاک رس، الماس،… . آتش در همه آنها تغییر ایجاد میکند. با آتش میتوان آهن را خم کرد. سنگ را میتوان ذوب کرد.
۲- خاک را یک انسان فرض کنید (سوداوی مزاج). لختگیر و غیر قابل انعطاف است. زود تابع نمیشود. اگر بخواهی تابعش کنید با گرمی میشود. هرچه گرمی بیشتر، شتاب انعطافش بیشتر. اگر چیزی از او میخواهید ابتدا با یک گل یا کادو گرمش کنید بعد از او بخواهید.
عامل حیات آتش است. در غار علی صدر، آب و هوا و خاک هستند ولی هیچ گیاهی وجود ندارد. زیرا آتش وجود ندارد. در اعماق زیاد اقیانوس حیات وجود دارد چون آتش به آن میتابد. شکل کریستالهای آب بسیار تعیین کننده است در انتقال حرارت و گرما. هرچه کریستالها پیوستگی بیشتر داشته باشد حرارت بیشتری منتقل میشود. پس گیاهان زیباتری میروید.
بنابراین زمینه رویش گیاهان گوناگون در موقعیتهای جغرافیایی مختلف تابع ترکیب آب غالب آنجا است. که زمینه جذب حرارت را پدید آورده است یا خیر.
هوا: معادل هوا در طب اسلامی باد است. باد از هوا تعریف کاملتری دارد. زیرا باد هم توان جابجایی دارد و هم توان استنشاق.
جایگاه هوا در مرتبه دوم پس از آتش است. موقعیت آن در همهجا هستند و بیشترین حجم را در نظام هستی اشغال میکند. انعطاف هوا و گرمی و تری آن تابع همسایه بالایی (آتش) و همسایه پایینی (آب) خود میباشد. اگر هوا روی آب بیشتری باشد رطوبت بیشتری دارد و اگر در معرض حرارت بیشتری باشد گرمای بیشتری دارد. هوا عریان است. در دل خود نمیتواند چیزی را پنهان نگهدارد. یک انسان دموی نمیتواند انسان سر نگهداری باشد. ناخودآگاه همه چیز را ابزار میکند. هم یک ذره خاک را در دل خود آشکار میکند و هم اگر طوفان شود و اشیاء بالا رود کاملاً مشخص است. تمام قدرت منوی آن بیسروصداست.
یک آدم دموی آرام نشسته و نگاه میکند ولی در درونش طوفانی وجود دارد. ظاهری آرام با استعداد طوفانی زایی. هوا را گرم بخواهیم در آب نفوذ دهیم به کمک حرارت میتوانیم. هوا خیلی راحت وارد خاک نمیشود. لذا انسانهای دموی خیلی با سوادآویها کنار نمیآیند و از رویش رد میشوند. (بدون توجه). چون اخلاق ضد دارند: خاک خودگراست و یکجایی ولی هوا همه جایی و عریان. خاک پنهان کننده است ولی هوا آشکار کننده است.
باهم درگیر هم نمیشوند. از کنار هم رد میشوند. کارایی هوا حضور رساندن حرارت و رطوبت همزمان به همه هستی هوا بالی است که یک طرف حرارت و یک طرف رطوبت است. زمانی که حرارت خورشید مطلق نیست حرارت در دل خودش دارد و زمانی که رطوبت مطلق آب نیست باز رطوبت هم دارد.
آب:
در درجه سوم بیشترین حجم نظام هستی را اشغال کرده است. کره زمین آب است. بدن انسان آب است. این توازن بدن انسان از طرح کلان تا ریز آن وجود دارد.
حرارت حتماً بالاست. معادل آتش صفراست که در بدن انسان بالاست. (صفرا اندام فوقانی را اشغال میکند.) هوا در تمامی کرده زمین میچرخد. معادل آن خون (دم) است که در تمامی بدن میچرخد.
آب در هستی حجم زیادی را اشغال کرده. معادل آن بلغم است که در تمامی بدن حضور دارد. (بلغم اندام تحنانی را اشغال میکند.) زردی بچه که از غلبه گرمی و صفرا میباشد در چشم و پیشانی بروز میکند. ویژگی آب سرد وتر است. حرکت آب رو به عقب است. رو به گذشته است. رو به جلو نیست. آب گذشته نگر است. سنگین است. آب نفوذی آرام در خاک دارد. آب سرازیری میرود (یعنی رو به عقب). سر بالایی نمیرود. (رو به جلو) یک نفر بلغمی همیشه خاطرات گذشته را به یاد میآورد و آینده نگر نیست. منفی بافی در سردی است. تمام حرکات منفی- گذشته نگری- ریزبینی آرام در آب است. اگر بخواهیم آب را به طرف بالا حرکت بدهیم باید آنرا گرم کنیم. هرچه آب بیشتر گرم شود میل به حرکت رو به بالا بیشتر میشود. هرچه انسان بلغمی گرمتر شد مثبت اندیشتر میشود. آینده نگرتر میشود. امید به آینده بیشتر میشود.
ولی این حرارت بایستی مداوم باشد. به محض قطع حرارت سقوط میکند. همچنان که وقتی هوا سرد شود هوای شرجی بارانی میشود. با سردی کمتر شبنم میشود.
سند گرم است و رطوبت در هوا معلق است. هنگام شب سرد میشود و رطوبت سقوط کرد و روی برگ گل مینشیند. (شبنم).
انسان بلغمی را باید همیشه گرم نگه دارید. با غذای گرم- محیط گرم- لباس گرم- کلمات گرم.
هرگاه سردی در آب اضافه شود آب منبسط پیوسته میشود. حجم آن افزایش مییابد. از این جهت انسانهای سرد هرچه سردی آنها بیشتر شود، چاقتر میشوند. (سردی چاق کننده است.)
اگر به آب حرارت دهیم منبسط منقطع میشود. واکنش سریع در آب است. حمله یک موج با برخورد به یک صخره فوراً برمیگردد. استعداد حمله در بلغمیها به شدت وجود دارد و بستگی دارد که در مقابل آن بایستی یا نه. اگر ترسیدی حاکم میشود ولی اگر ایستادی با همان سرعت برمیگردد. آب انعطافپذیر شدید است. زود رنج است. آسیبپذیر آن بیشتر. مثال یک ریگ کوچک در داخل حوض میافتد و ایجاد یک موج نازک سرتاسری میکند. پس یک آدم بلغمی سرد اشارهها رو میفهمد و اثر میپذیرد. (در صورتی که هوا اصلاً برایش مهم نیست. نمیفهمی به دل گرفته یا نه.)
حال اگر این آب حساس یخ بزند دیگر هیچ واکنش نشان نمیدهد.
انسانهای افسرده شدید که به گوشهای خیره میشوند در اوج سردی هستند. باید بسیار گرم شوند تا واکنش نشان دهند. ابتدا واکنش منفی بروز میدهد. گرما را ادامه میدهیم تبدیل به واکنش مثبت میشود. این انسداد را سکته سرد میگوییم. اگر در دست باشد، دست سِر میشود. در سَر باشد، گیج و بنک است: در قلب باشد، از کار میافتد. در هر کجا باشد حس قطع میشود و بی دردی میآید. لذا افراد پر حرکت و بیش فعال رو داروهای سرد میدهند. اگر سردی در مغز باشد، نفهمی میآید.
خاک: ویژگی خاک ایستایی – ماندگاری- استحکام است. همه عناصر دیگر متکی به خاک هستند. اعطافناپذیر- باید به کمک آب و آتش انعطاف ایجاد کنیم. برای ایجاد تغییر موضوع در یک انسان سودآوی بایستی صبر و آرامش و نفوذ آب را داشته باشیم و مستمراً گرمای زیادی به او بدهیم.
گرمای شدید فوری و آب فراوان فوری به خاک شکنندگی میدهد. شکنندگی دردآور است. پس محلول کردن سودا زمان بر است. یکدفعه نبایستی سودا را جابجا کرد. باید مقداری آب رویش بریزیم همراه با حرارت تا آرام آرام نرم شود و محلول شود. (با کمک دموی و با کمک بلغمی). خاک خود گراست. هرچه از آن بگیری بلافاصله آن را میخواهد. از دیگر ویژگیهای خاک امانتداری است. سودا در بدن بعضیها آنقدر زیاد میشود که نه تنها خودش چیزی را نمیبخشد بلکه اگر شما هم ببخشی ناراحت میشود. از نظر طب اسلامی تمام این عناصر درک معنوی و فهم معنوی دارند. (قرآن میگوید)
خداوند با آتش صحبت کرد که ای آتش ابراهیم را نسوزان. پس استعداد فهم معنوی در عنصر آتش خلق شده است. الان هم از این موارد وجود دارد: هندیهای شیعه روز عاشورا میروند روی آتش و نمیسوزند. هوا هم فهم معنوی دارد. آب هم توان درک معنوی دارد: (آب نیسان شفاء بیماری است)
خاک هم فهم معنوی دارد: (خاک تربت امام حسین (ع) شفا دهنده است) برخی از قطعات خاک فهیمترند مثل عقیق- فیروزه، جذب معنویت میکنند. از فضا میگیرند و به تن میدهند. (کریستال درمانی)
پس رکن پنجم وجود دارد در نظام هستی بنام رکن معنوی.
از نظر مرتبه درک در مرتبه پنجم هست. نه از نظر ترتیب خلقت.
رکن معنوی در چهار رکن دیگر حضور پیدا میکند و ویژگیهای آنها را منعطف میکند.
توان درک مثبت و منفی عناصر چهارگانه نظام هستی را رکن پنجم مینامیم.
درختی در قزوین، ظهر عاشورا اشک خون میریزد. (روستای زرآباد)
ضریح اطراف امام رضا به لحاظ تماس مستمر یک ویژگی دیگری پیدا میکند و با سایر فلزات متفاوت میشود.
خداوند هنگام خلق انسان مأموری میفرستد به زمین و از سراسر زمین از قسمتهای مختلف مشتی خاک بر میدارد. با هم مخلوط میکند. ۴۰ روز در معرض بارندگی قرار میدهد و مدّت نامعلوم در معرض آفتاب قرار میدهد و طبیعی است که در این فاصله هوا هم میخورد. از این یک مجسمه مادی درآمد بنام آدم
به این مجسمه ساخته شده از آب و خاک و آتش و هوا، روح الهی دمیده شد. انسان با پنج عنصر برانگیخته شد. پس انسان یک موجود ۲ بعدی شد: بعد مادی- بعد معنوی.
لذا حفظ سلامت انسان از دو طریق ممکن است. یعنی باید به هر دو بعد توجه شود. باید در هر دو بعد تعادل حفظ شود. (اختلاف نظر ما با طب کلاسیک در مورد خلقت انسان پس اختلاف نظر در بعد بیماری پس اختلاف نظر در بعد درمان داریم.)